از کجا معلوم فلانی!؟ شاید آسمانِ امسال نبارد

نویسنده : امیربهادر

آدم بیابانگرد هرگز نباید 3 چیز را از خودش دور کند:برّنده،دوزنده و سوزنده،یعنی کارد و سوزن و چخماق. (کلیدر 428 ج2).

در رمان کلیدر به قلم محمود دولت آبادی،این سخن حکیمانه از لبهای آفتاب سوخته و زبان تَرَک خورده بلوچی گفته میشود به نام عمو مندلو که در بیابان هیزم کشی میکند. اگر خوب نگاه کنیم و شرایط کشور مان را نیز بسنجیم در خواهیم یافت که در اقلیم خشک و کم باری چون ایران چه قدر به کار می آید،اگر انجامش دهیم.

بیشتر مساحت کشور ما متشکل از نواحی بیابانی و نیمه بیابانی است،پس برای ما باران و آب حکم کیمیا دارد و شگفت آنکه اگر به تاریخ این سرزمین نظر اندازیم در خواهیم یافت که ملت ما نان خود را از دل همین بیابان های خشک و خسیس بیرون کشیده اند،شکم خود و فرزندانشان را سیر کرده اند و به زندگی،بهار و باران امید بسته اند.همانی که نامش را کشت دیم میگذارند.

جان به نان بسته است،پس نان،اول نان.(کلیدر 75 ج 1) نان از گندمی به دست می آید که اقوام یکجا نشین یا کوچ نشینِ این سرزمین از دل خاک عمل می آورند. بیشتر سهم کشت گندم دیم بوده است یعنی بذر به خاک پاشیدن و در انتظار معجزه نشستن.

نان در نزد ایرانیان چیزی از تقدس آب کم ندارد.ایل و طایفه در کمرکش کوهستان با همان نانی که از گندم آرد شده میساخت زمستان را به سر میبُرد.اما منبع اصلی تغذیه_مگر از سر ناچاری و ناداری_نان نیست و دارایی واقعی ایلیاتی یا روستانشین جماعت رَمِه است.گلّه گوسفند و میش پروار.اقتصاد اصلی خانوار ایرانی در تاریخ.گوشت و پشم و شیر،یعنی خوراک و پوشاک و نوشیدنی ارزشمند.هسته اصلی بقا.که در قالب گلّه زیر دست چوپان کار آزموده به چرا می رود.

باید خوب بخورد تا پروار شود.احتیاج به علف.اهمیت دو چندان باران و بارش!

و نکته اصلی درست در همین جا نهفته است.اگر باران نبارد بزمرگی به جان دام می افتد.رَمِه بی رمق میشود و دیگر نه از روستانشین خبره یا ایل مرد سختی کشیده کاری بر نمی آید. معیشت او که نابود شود،دارایی اش که از دست رود. ما که در شهر_بی آنکه خود بدانیم_چشم انتظار همان بز و میش نشسته ایم تا شکم خود سیر کنیم به قحط سالی میخوریم!

خوب کار است دیگر،باران کِی به میل ما باریده؟ و اینجاست که ایلیاتی و روستانشین باید دوام آورند،با چه؟ با معیشت جایگزین،اگر تمام امید خود را در قحط سالی به همان بارانی بدوزند که نمیبارد و دل به علفی خوش کنند که نیست،خود را به دست باد داده اند.

اقتصاد تک محصولی در دوران رونق کارآمد است ولی در دوران رکود کارا نیست.باید در اجتماعت کوچک و کمتر برخوردار(روستا ها و …)با توجه به شرایط جغرافیایی و تاریخی هر محیط فرآیند های اقتصادی دیگری تعریف شود تا اهالی از طریق آن سال سخت را به سلامت پایان برند.

اگر خرده نظام های اقتصادی محلی در ایلات و عشایر یا در روستا ها به علت همبستگی فراوانشان با طبیعت از بین برود یا دچار رکود شود ما  علاوه بر اینکه بخش عظیمی از تاریخ را از دست میدهیم در کلان شهر ها با مشکل تولید و توزیع روبرو میشویم.زیرا مواد اولیه نخواهیم داشت.

پس اگر آسمان امسال نبارد توصیه های عمو مندلو را در این بیابان برهوت جدی بگیریم!

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    منو اصلی