سبد خرید خالی است.
نویسنده: شرمین نادری
در تاجمیرخراسان، درمیان دشتها و در روستایی دور، هایده کوچک زندگی میکند، دختری قشنگ و مهربان که لباسهای هزار رنگ خودش را سوزن دوزی میکند و با تکه پارچههای باقی مانده و دکمهها و نخهای رنگی عروسک های زیبای تاجمیری میدوزد.
عروسکهای هایده موهای سیاه دارند و چشمهای سیاه و وقتی میخندند از دهانشان گل میریزد و وقتی گریه میکنند از چشمشان مروارید میافتد، زیرا که خندهها و گریههای دخترکان خراسان جنوبی به این عروسکها دوخته شده.
دخترکانی که گاهی به خاطر دوری از مدرسه ترک تحصیل کرده اند، گاهی در هجوم خشکسالی و مشکلات زندگی مجبورند نان آور خانه باشند و گاهی برای پیرهن عروسی و جهیزیشان سوزن میزنند.
هایده هم یکی از همین دخترکان است که امید دارد به سبز شدن دشت و رونق گرفتن کار اهالی روستا و با دستهای ظریف و حنا بستهاش قصه میدوزد.
این قصهها را باد می آورد برای ما، درست مثل قصه همان دختری که اشکش روی زمین ریخته بود و همه نیهای دشت که ان اشک را نوشیده بودند آواز آن دختر را میخواندند و هرچوپانی که نی میزد آن قصه را به خانه میبرد.
این عروسکها هم قصههای دختران تاجمیری را به خانه تو میآورند زیرا هرکدام یه قصه دارند، مثل آدمهای تاجمیر، قصههای قشنگ و عجیبی که با خودکار روی پارچه نوشته شده و به تن عروسکها سنجاق شده و بردست باد میآیند که به گوش تو برسند.
با خریدن هرعروسک تاجمیری، زنی در خراسان جنوبی توانمندتر میشود، هنر سوزن دوزی ایرانی زنده میماند و قصهها از خانهای به خانه دیگر میروند و مردمی که قصه هم را شنیدهاند برای بهتر گذشتن روزهای سخت دست به دست هم میدهند.