درباره سیاستهای فقر زدا

نویسنده : امیربهادر

شیخ اجل در باب سوم گلستان سعدی_اندر فضیلت قناعت_ آگاهانه بر مسئله اقتصادی مهمی انگشت میگذارد. مسئله ای که دولتمردان ما در تاریخ،هیچگاه آن را در اتخاذ سیاستهای اقتصادی خود برای بهبود معیشت مردم در نظر نگرفته اند.

و احتمالا قدمت این قصور و نا آگاهی به دوران پیش از سعدی باز میگردد که او حکایتی را به آن اختصاص داده است.و بنا بر شواهد تا به امروز هم ادامه یافته است.

و اما شرح حکایت با تلخیص:

موسی (ع) درویشی را دید برهنه و نادار و فقیر.

درویش به موسی گفت: ((دعا کن تا خدا عز و جل مرا کفافی دهد (ثروتی بدهد) که از بیطاقتی به جان آمدم)) موسی در حق درویش دعا نموده و به راه خود رفت.پس از چند روز موسی گروهی را دید به گرد درویش آمده.علت پرسید. گفتند: ((خمر خورده،عربده کرده و کسی را کشته.))

از این حکایت چنین بر می آید دعایی که موسی در حق درویش نمود آن بود که خداوند به او ثروتی عطا کند،نه از راه کار و صرف زمان و خلق ارزش افزوده،که بی واسطه و خدا داده. و درویش هم این ثروت باد آورده را نه تنها صرف نیاز های اساسی خود نکرد که محرومیت های تاریخی اش را با آن رفع نمود و خود را گرفتار کرد.

دعای حضرت موسی (ع) همان کاری که سیاست مردان ما برای کسب محبوبیت و بازدهی در کوتاه ترین مدت_حکایتی ورد زبان تاریخ ما_ بسیار کرده اند. اعطای پول به مردم فقیر بدون در نظر گرفتن نیاز های تاریخی آنها و عادت دادن مردم به این سودا گری.یعنی خوابیدن چرخ تولید و کشتن فکر خلاقه انسانهایی که شرایط محیطی و فقر اجازه به ثمر رسیدنش را به آنها نداده و حالا باید زیر خروار خروار پول بی حساب دفن شود.این پول ها تحت هر عنوانی(کمک های نقدی،قرض الحسنه،یارانه،صندوق حمایت از مستضعفین و…)هیچگاه در راستای نیاز های اساسی قشر فقیر کانالیزه نمیشود.

کار وقتی بیخ پیدا میکند که NGO ها وموسسات مستقل از دولت،که درواقع باید متفاوت از دولتها فکر و عمل کنند،امروزه کالا ها و اجناسی را برای مناطق محروم کشور تهیه و تدارک میبیند که اصلا مطابق با نیاز های اساسی جوامع محلی نیست،علاوه بر آن برای مردم محلی چیزی جز سرشکستگی همراه نخواهد داشت.

NGO  ها به جای توانمند سازی مردم برای رفع و رجوع کردن نیاز های اقتصادی خود آنها را خرد کرده و وابسته میکنند.مردمی که حالا سربار گشته و نادیده گرفته میشوند.

طبیعی است که در کشور ما ایران،مردم هر منطقه پیش از آنکه فقیر شوند به کاری مشغول بوده اند و در آمدی داشته اند.که حالا با خشکسالی وجنگ و تلاطم روزگار فقر گریبانشان را گرفته است.دولتها و نهاد های غیر دولتی برای اقشار فقیر_به مثابه طفلی نو پا_ نباید پدری کنند،که باید همسایه گی در حق آنان بجا آورده دستشان را بگیرند و دست به دست هم چرخ تولید را بچرخانند.

پس راه درست،شناختن کارها،عادتها و فرآیند های ثروت زایی است که در تار و پود بومی هر منطقه ریشه دوانیده تا برای اقتصاد ارزش افزوده تولید کند.پس برای درویش کار تولید کنیم نه دعایی در حق او و پولی در کف دستانش.

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    منو اصلی