مینا را میگویند وِرگ چشم بود، یعنی گرگ چشم، دختری یتیم و که با چشمانی سرخ و عجیب در روستای کندلوس به دنیا آمده بود و تنها هم بزرگشده بود. مردم محلی حتی گاهی از او میترسیدند، بهخصوص وقتی در شبهای سرد مثل شوجنی تنها از کوه بالا میرفت تا برای آتش کوچک خانهاش هیزم جمع کند.
میگفتند خیلی از مردان روستا حتی جرئت نداشتند توی چشمسرخ این دختر قشنگ نگاه کنند، هرچند آزارش به کسی نمیرسید و فقط عادت داشت در کلبه جنگلی خودش در روستای کندلوس، مثل مادهگرگی تنها زندگی کند و علاقهای به مصاحبت مردم نداشت.
بعضیها میگفتند پدر مینا گرگ بوده یا چه میدانم خون پریهای جنگلی را توی رگهایش دارد که اینطور با همه حیوانات و جانوران جنگل دمخور و آشنا بود و برای روباههای سرخ و شغالهای گرسنه و پرندههای وحشی جنگل آوازهای غمگین میخواند و آنها را دور خودش جمع میکرد.
آن پلنگ هم لابد گرفتار صدای زیبای مینا شده بود، در زمستانی سرد و برفی که همه حیوانات از گرسنگی و سرما به خانههای روستایی نزدیک میشوند و بعد هم لابد خودش را رسانده بود به کلبه مینا به هوای گرفتن شکاری و بعد و چشم توی چشمسرخ مینا دوخته بود و آنطور عاشق و شیفته شده بود.
مردم کندلوس تعریف میکنند که خیلیها از آمدن قایمکی آن پلنگ برای دیدن مینا باخبر شده بودند، اما نمیخواستند تنها همدم این دختر تنها را بکشند و سکوت کرده بودند و مینا هم پلنگش را مثل همان پرندگانی که دانهشان میداد، به خانه راه داده بود و عشق بین این دو، مثل افسونی بود که ماهها همه روستا را گرفتار کرده بود.
میگویند خیلیها سعی کردند همسری برای مینا پیدا کنند که شاید آن خانه کوهستانی را رها کند و به میان آدمها برگردد، حتی مرد جوانی که مینا را دوست داشت بارها تیر انداخته بود برای فراری دادن پلنگ اما تیرش به سنگ خورده بود.
و این دو وجود ناهمگون کنارهم زندگی غریب و عاشقانهای داشتند پ تا اینکه بهار آمد و موعد عروسی یکی از دختران روستا رسید و مینای بیخبر که بهقصد آب آوردن سرچشمه رفته بود، خودش را درمیان زنجیره زنان روستا دید که بهزور دستش را گرفته بودند و او را به عروسی میبردند، بیآنکه فرصت بدهند موهای قشنگ فردارش را شانه کند یا لباس تازهای بپوشد.
آن شب پلنگ که طبق معمول که به سراغ مینا رفته بود، خانه مینا را خالی دیده بود و از دلنگرانی و عشق بیقرار شده بود و خدا میداند چرا بیهیچ ترسی خودش را به روستا رسانده بود و خانه به خانه به دنبال مینایش گشته بود و دستآخر بچههایی که در خانه عروس بازی میکردند ترسانده بود.
با جیغ و فریاد بچهها مردم از مراسم عروسی بیرون دویده بودند و مرد جوانی که عاشق مینا بود فرصت را غنیمت شمرده بود و به انتقام از بیوفایی مینا یا به امید به دست آوردنش به سمت پلنگی که میغرید و مینا را با وَنگی عاشقانه صدا میزد تیری رها کرده بود.
میگویند فریاد مینا از فریاد پلنگ بلندتر بود، وقتیکه آن تیر به سینه پلنگ نشست و وقتی پلنگ به سمت جنگل میگریخت، ماه داشت پایین میآمد و نور انداخته بود روی جنگلها و زمین خیس از باران بهاری و روی سرمینا که موهای خودش را میکشید و فریاد زنان و نیمه دیوانه مسیر خونینی که پلنگ به سمت جنگل رفته بود دنبال میکرد و او را به زبانی که کسی نمیدانست صدا میزد.
بعضی پیرزنها میگویند مینا آن شب بارها در میان فریادش به پلنگ گفته بود ت جانِ دور، یعنی جانم به فدایت.
و همین هم بود که دیگرکسی به دنبالش نرفت.
چند روز بعدازآن اتفاق میگویند مینا گم شد و نه کسی در کندلوس مینا را دید و نه آن پلنگ را، بعضیها گفتند مینا شِفت یا دیوانه شده و باهم از آدمها گریختهاند، بعضیها هم گفتهاند یکیشان مرده و آنیکی دق کرده و یکی هم بود که ادعا میکرد سالها بعد در جنگل پیرزنی دیده با موهایی به بلندی قدش و به سپیدی برفها که توی جنگل میدویده و چشمهایش مثل چشم گرگهای جنگلی سرخ بوده است.
آخ نزن تیررِه مینا نیمو
در بورده مِه جان آخ مینا نیمو
تِموم بَیه مِه داستان آخ مینا نیمو
عاشقی هاکِردمه مینا جان، آخ مینا نیمو
تِموم بَیه مِه داستان آخ مینا نیمو
در بورده مه جان آخ مینا نیمو
تِموم بَیه مه داستان آخ مینا نیمو
آخ شلیک نکن که هنوز مینا نیومده
هنوز به قدر کافی گریه نکردم و مینا نیومده
آخه چطور از دستت فرار کنم؟ مینا نیومده
داستان عاشقیه من داره تموم میشه و مینا نیومده
اشک چشمامو ببین و رحم کن، مینا نیومده
اسیری عشقم تموم شد و مینا نیومد ه
جونم داره از تنم میره مینا نیومده
داستان عاشقیه من داره تموم میشه و مینا نیومد ه
دربورده مِه جان آخ مینا نیمو
تموم بَیه مِه داستان آخ مینا نیمو.
با هر خرید از روستاتیش در توسعه روستاها مشارکت می کنید .
-
عروسک شاماران2,800,000ریال
-
عروسک دست ساز بومی الاغ مهربون قلعه قافه بالا 3700,000ریال
-
عروسک دست ساز بومی الاغ مهربون قلعه قافه بالا 1650,000ریال
-
عروسک بی چهره بومی قلعه قافه (آروسک)1,400,000ریال
-
آویز گره سرشتی آبی قرمز950,000ریال
-
آویز گره سرشتی سرمه ای سفید950,000ریال
-
آویز گره سرشتی بزرگ آبی فیروزه ای زرد950,000ریال
-
آویز گره سرشتی سبز قرمز950,000ریال